خدایا شکرت

خب دوستان عزیز و دلبندم سلااااااااام دوباره

می دونم که مدت زیادی رو نبودم ولی اینقدر هیجان زده ام که نمیدونم از کجا براتون بگم!؟

تا اینجا گفته بودم که من در گارکاه رفع خجولی آقای محمد بهرام پور با کلی تردید شرکت کردم ... و در روز اول در راه رسیدن به مقصد چه بلاهایی سرم اومد!

اگه بخوام از جزئیات و محتوی این دوره بگم خودش یه مثنوی طولانییییی میشه ... در این سه روز اینقدرررررررر مطالب کاربردی و خوب یادگرفتم.. اینقدررررررر بازی و تمرین های گروهی انجام دادم .. اینقدرررررررر ترسهام رو شناختم و در همون سه روز در جهت رفعشون اقدام کردم .. چه قفلهاااااااااای ذهنی که شکسته شد و من سبک بال شدم...مثلا رفتم روی سن و جلوی سیصد نفر زن و مرد تئاتر پیرزن سمج و بازی کردم ( منی که تا حالا جلوی 10 نفر هم سخنرانی نکرده بودم)

با کلی آدم نازنین آشنا شدم و دوستای عاااااالی پیدا کردم ...

بعد از کارگاه تمرینات 40 روزه رفع خجولی رو کامل انجام دادم و چون از شاگردان خوب این دوره بودم به عنوان مربی در دوره بعدی که همین چند روز پیش برگزار شد شرکت کردم!

هووووووووووووووووووووووووووورااااااااااااااااا

نمیدونستم چه حس فوق العاده ایه که شاگرد دوره باشی و اینقدر خوش بدرخشی که به عنوان مربی دوره بعد انتخابت کنن!

خدایا شکرت که به تردیدهام بی محلی کردم و در دوره ثبت نام کردم

خدایا شکرت که در طول 40 روز گذشته بهترین کارگاه آموزشی عمرم رو تجربه کردم و مطالبی یاد گرفتم که تا آخر عمر به دردم میخورن

خدایا شکرت که فهمیدم گریه کردن، محبت به عزیزانم، درخواست کردن، نه شنیدن و خواستن و رسیدن آنقدرها هم سخت نیست

خدایا شکرت که با دوستان محشری آشنا شدم که من رو در این راه حمایت می کنن

خدایا شکرت که ترسها و خجولی هام رو شناختم و اون معصومه سابق نیستم که پست اول وبلاگش دم از ناامیدی و یاس و بی هدفی و سرگشتی در این دنیا بود

خدایا شکرت که در هر لحظه از زندگی که من تو را صدا زدم، دست مرا گرفتی و بهترین هایت را نشانم دادی

خدایا شکرت که من بنده خوب تو هستم

بدون موضوع...